1 از باغ جلال ملت آن تازه نهال چون رفت و خرد حساب کمیت سال
2 کافاق آراست از طبعم خواست
3 گل دستهٔ گلشن جلال افزون دید شد دور درین ولا نهالی ز جلال
4 زان مدت و گفت وان هم شد راست
1 به مهر غیر در اخلاص من خلل کردی ببین کرا به که در دوستی بدل کردی
2 چه اعتماد توان کرد بر تو ای غافل که اعتماد بر آن مایهٔ حیل کردی
1 چو افکنده ببیند در خون تنم را کنید آفرین ترک صید افکنم را
2 نیاید گر از دیده سیلی دمادم که شوید ز آلودگی دامنم را
1 جان بر لب و ز یار هزار آرزو مرا بگذار ای طبیب زمانی باو مرا
2 زین تب چنان ره نفسم تنگ شد که هیچ جز آب تیغ او نرود در گلو مرا