1 از آتش دل چو شمع در سوز و گداز هستم من بیچاره به شبهای دراز
2 سرگشته روزگار یاری شده ام یارب به کرم کار من خسته بساز
1 افتاده مرا دیده به یاری نازک دل بسته به روی گلعذاری نازک
2 ای دل که کشی بار نگاری نازک یک روی جهان دشمن و کاری نازک
1 دلم ز دست فراقت به جان رسید بیا بیا که پشت امیدم ز غم خمید بیا
2 بگشت پیک نظر در جهان بسی باری چو روی خوب تو جانا کسی ندید بیا
1 کسی که شمع جمال تو در نظر دارد ز آتش دل پروانه کی خبر دارد
2 ز مرهمش نبود سود دردمندی را که زخم تیغ رقیب تو در جگر دارد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به