گرفت از رشک رویت ماه از جهان ملک خاتون غزل 1261

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

گرفت از رشک رویت ماه تابی

1 گرفت از رشک رویت ماه تابی که چون رویت نباشد ماهتابی

2 به ظلمات شب هجران اسیرم مگر روزی برآید آفتابی

3 در این آتش که من بودم ز هجران نزد بر روی من جز دیده آبی

4 به امید خیال روی خوبت به جان تو که مشتاقم به خوابی

5 دلم بر آتش هجرت کبابست ز وصلت شکّری ده یا کبابی

6 ندارم چاره ای با چشم مستش ز عشقش می‌کشم هر دم عذابی

عکس نوشته
کامنت
comment