1 از قطره آب رخنه گردد مرمر چون موم شود گوهر سنگ از آذر
2 سیلاب سرشک و آتش سینه من در سنگ دلت نمی کند هیچ اثر
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 دلبرا دوش در آن عیش منت یاد نبود که دل بنده ز بند غمت آزاد نبود
2 اگر از صحبت من یاد نیاوردی هیچ آخر ای سنگدل از عهد منت یاد نبود
1 خدای جز به توام کام دل روا مکناد به جز هوای تو با جانم آشنا مکناد
2 گرم رها کند از حلق بند جان شاید ز بند زلف تو حلق دلم رها مکناد
1 زندگانی شهریار زمین خسرو روزگار رکن الدین
2 شیر پر دل اتابک اعظم فخر و زیب زمان وزین زمین
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به