شد از آن روزی که صحرای جنون از صامت بروجردی غزل 65

صامت بروجردی

آثار صامت بروجردی

صامت بروجردی

شد از آن روزی که صحرای جنون ماوای من

1 شد از آن روزی که صحرای جنون ماوای من کرد شهوت همچو قیس عامری سودای من

2 آنکه در ملک جنون سر داد مجنون را چو من محو و حیرانست پیش طلعت لیلای من

3 بارها راند از در خویشم ولیکن عاقبت از وفا بنهاد بند بندگی بر پای من

4 از نظر افکندنم سهلست منت می‌کشم گر شود گاهی ز لطف از دیگران جویای من

5 قامت طوبی شود خم بهر تعظیم قدش در خرام آید اگر سرو و سهی بالای من

6 سالها دنبال یار بی‌وفا می‌گشته‌ام تا ترا بگزید آخر دیده بینای من

7 (صامتا) این زهد خشک آخر مرا رسوا نمود کاش بودی در میان خیل رندان جای من

عکس نوشته
کامنت
comment