-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شد از آن روزی که صحرای جنون ماوای من کرد شهوت همچو قیس عامری سودای من
2 آنکه در ملک جنون سر داد مجنون را چو من محو و حیرانست پیش طلعت لیلای من
3 بارها راند از در خویشم ولیکن عاقبت از وفا بنهاد بند بندگی بر پای من
4 از نظر افکندنم سهلست منت میکشم گر شود گاهی ز لطف از دیگران جویای من
5 قامت طوبی شود خم بهر تعظیم قدش در خرام آید اگر سرو و سهی بالای من
6 سالها دنبال یار بیوفا میگشتهام تا ترا بگزید آخر دیده بینای من
7 (صامتا) این زهد خشک آخر مرا رسوا نمود کاش بودی در میان خیل رندان جای من