1 از نسیم زلفش ای باد سحر گر خبر داری چرائی بی خبر
2 چند پیمائی هوا بر کوی او گر گذر داری ز گردون بر گذر
3 سایه زلفش سواد چشم تست گر نمی بینی زهی نور بصر
4 پرتو لعلت فروغ وصل اوست گر نمی دانی زهی صاحب نظر
5 سالک بی علم و علم بی سلوک هست اگر خود سر بسر روزی و زر
6 شمع و تاریکی و نا با بینا و چاه تیغ و ناهشیار بی پرهیز و سر
7 ای امامی آفتاب اندر شبست در عبارت وصل آن زیبا پسر
دیدگاهها **