از پی آن دلبر شیرین شمایل از هلالی جغتایی غزل 271

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

از پی آن دلبر شیرین شمایل می روم

1 از پی آن دلبر شیرین شمایل می روم دل پی او رفت و من هم از پی دل می روم

2 می روم نزدیک آن قصاب و گو: خونم بریز من هلاک قتل خویشم، سوی قاتل می روم

3 گر زند تیغ، از سر کویش نخواهم رفت، لیک چند گامی همچو مرغ نیم بسمل می روم

4 چون بکوی او روم ترسم رقیبان پی برند زانکه من در گریه خود پای در گل می روم

5 ای که می گویی: برو، تحصیل درس عشق کن می روم، اما پی تحصیل حاصل می روم

6 وادی درد و بلا در عشق هر یک منزلست کرده ام عزم سفر، منزل، بمنزل می روم

7 می روم سویش باستقبال و خوشحالم که باز می رسد اقبال و من هم در مقابل می روم

8 در ره عشق، ای هلالی، از من آگاهی مجو زانکه من این راه را بسیار غافل می روم

عکس نوشته
کامنت
comment