-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از پی آن دلبر شیرین شمایل می روم دل پی او رفت و من هم از پی دل می روم
2 می روم نزدیک آن قصاب و گو: خونم بریز من هلاک قتل خویشم، سوی قاتل می روم
3 گر زند تیغ، از سر کویش نخواهم رفت، لیک چند گامی همچو مرغ نیم بسمل می روم
4 چون بکوی او روم ترسم رقیبان پی برند زانکه من در گریه خود پای در گل می روم
5 ای که می گویی: برو، تحصیل درس عشق کن می روم، اما پی تحصیل حاصل می روم
6 وادی درد و بلا در عشق هر یک منزلست کرده ام عزم سفر، منزل، بمنزل می روم
7 می روم سویش باستقبال و خوشحالم که باز می رسد اقبال و من هم در مقابل می روم
8 در ره عشق، ای هلالی، از من آگاهی مجو زانکه من این راه را بسیار غافل می روم