از صبا زلف تو ای دوست از جهان ملک خاتون غزل 184

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

از صبا زلف تو ای دوست پریشان حالست

1 از صبا زلف تو ای دوست پریشان حالست تا پریشانی آن حسن و رخت در خالست

2 روی بنمای که در هجر تو از خون جگر دامن جان من دلشده مالامالست

3 ای صبا حال دل زار من خسته ببین پیش دلدار بگو آنچه مرا احوالست

4 کز فراق تو چه ها بر سر ما می گذرد زیر پای ستم و هجر چنین پامالست

5 چون درآمد به فصاحت بت شیرین سخنم طوطی هند یقین پیش زبانش لالست

6 چون الف بود مرا قامت زیبا و کنون پشت امّید من از بار فراقت دالست

7 پیش از این خاطر ما بود به وصلت دلشاد واین زمان در غم هجران تو بس بد حالست

عکس نوشته
کامنت
comment