1 از عکس رخش باده فروش است دل ما آیینهٔ آن رهزن هوش است دل ما
2 از سطر جبینش، سخنم شد شکرآگین تلخی چش آن چشمهٔ نوش است دل ما
1 آمدی چون تو من بی سر و سامان رفتم هستیم گرد رهی بود، به جولان رفتم
2 وضع آشفتگی ام بی تو چنان زیبا بود که دل آشوب تر از زلفِ پریشان رفتم
1 زده ام طبل عشق و رسوایی شهرهٔ شهرتم به شیدایی
2 دل و دین داده ام به مغ بچگان همه جادو و شان یغمایی