از پیرهنت بویی آمد به گلستان‌ها از کمال خجندی

کمال خجندی

کمال خجندی

کمال خجندی

از پیرهنت بویی آمد به گلستان‌ها

1 از پیرهنت بویی آمد به گلستان‌ها کردند پر از نکهت گل‌ها همه دامان‌ها

2 با رشته همه چاکی شد دوخته وین طرفه کز رشته زلف تست این چاک گریبان‌ها

3 تا خوان جمالت را آراست به سبزی خط افکند لب لعلت شوری به نمکدان‌ها

4 گر زلف برافشانی در پا فکنی سرها چون لب به حدیث آری بر باد دهی جان‌ها

5 دیدار رقیب از دور افزود مرا گریه از ابر سیه باشد افزونی باران‌ها

6 بیمار ترا محرم شربت دهد و مرهم بی‌چاشنی دردت فریاد ز درمان‌ها

7 عیش و طرب عاشق درد و غم یار آمد گر نیست گمان اینها باشد دگرت آن‌ها

8 عید است و کمال ار یار دارد سر قربانی ما نیز یکی باشیم از جمله قربان‌ها

عکس نوشته