1 از آبله جرب تن من شاخی است که غنچه گشت بارش
2 هر عضوی و صد هزار غنچه هر غنچه و صد هزار خارش
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 از لب لعل توام، کار به کام است، امشب دولتم بنده و اقبالم، غلام است، امشب
2 آسمان گو بنشان، مشعله ماه تمام که زمین را مه روی تو، تمام است، امشب
1 چشم من گوش خیالت دارد، اما خواب نیست هست جان را، عزم پا بوست ولی، اسباب نیست
2 دیده را هر شب خیالت میشود مهمان، ولی دیده را اسباب مهمان در میان جز آب نیست
1 سرو خواند، با تو خود را راست، اما راست نیست سرو را این حسن و زیبایی که قدت راست نیست
2 راستی را سرو بس رعناست اما این که باد در سر افکندست، یعنی با تو هم بالاست نیست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **