1 از عشق فتاده ام به منزلگاهی کانجا نبود سوی برون شد، راهی
2 از غمزه هزار کشته دیدم، امّا از یک دل خسته برنیامد آهی
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 تا شفقی کرده ای رخ نمکین را گل عرق آلود شرم کرده جبین را
2 وحشت دلهای آرمیده عجب نیست غمزهٔ صید افکنت گشاده کمین را
1 وفاپیشگان، دوستداران خدا را بگویید آن یار دیر آشنا را
2 که بیگانگی تا کی و چند، ظالم؟ چه شد مهربانی، چه آمد وفا را؟
1 زین ششدرم چو بال فشانی دهد گشاد این هفت قله را، چو غباری دهم به باد
2 بر سدره روح قدسی من آشیان کند این دخمه را نهم به سر گور کیقباد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **