- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از عاشقی همیشه جوان است پیر ما خالی مباد عشق بتان از ضمیر ما
2 با آنکه چون چراغ سحر شد جوانه مرگ هم دیر زیست مدعی زودمیر ما
3 صد جان ما ستاند و به یک بوسه وعده داد بسیار بخش دلبر اندک پذیر ما
4 در دل به قدر ذره نگنجد خیال غیر کز مهر او پر است ضمیر منیر ما
5 تا کی دعای وصل کمان ابروان کنم چون بر نشانه هیچ نیفتاد تیر ما
6 جان را چو نیست از تن و تن را ز جان گریز از ما جدا مشو دگر ای ناگزیر ما
7 داریم صبر اندک و بیش از شمار شوق پوشیده نیست از تو قلیل و کثیر ما
8 روز حساب غم نخوریم از گنه کمال گر عقد زلف یار بود دستگیر ما