از عاشقی همیشه جوان است پیر ما از کمال خجندی

کمال خجندی

کمال خجندی

کمال خجندی

از عاشقی همیشه جوان است پیر ما

1 از عاشقی همیشه جوان است پیر ما خالی مباد عشق بتان از ضمیر ما

2 با آنکه چون چراغ سحر شد جوانه مرگ هم دیر زیست مدعی زودمیر ما

3 صد جان ما ستاند و به یک بوسه وعده داد بسیار بخش دلبر اندک پذیر ما

4 در دل به قدر ذره نگنجد خیال غیر کز مهر او پر است ضمیر منیر ما

5 تا کی دعای وصل کمان ابروان کنم چون بر نشانه هیچ نیفتاد تیر ما

6 جان را چو نیست از تن و تن را ز جان گریز از ما جدا مشو دگر ای ناگزیر ما

7 داریم صبر اندک و بیش از شمار شوق پوشیده نیست از تو قلیل و کثیر ما

8 روز حساب غم نخوریم از گنه کمال گر عقد زلف یار بود دستگیر ما

عکس نوشته