-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از آن بر گرد دنیا چشم عشرت کیش می گردد که دل را وحشت از مکروه دیدن بیش می گردد
2 کم از کژدم نباشد، اختلاط تلخ گفتاران گزیدن چون زبان عادت نماید، بیش می گردد
3 لباس عاریت گردید سلطان را دو گز دیبا ازین پیرایه چون عریان شود درویش می گردد
4 درین محفل برای دیگران چون شمع می سوزم به کار خود نیاید هرکه خیراندیش می گردد
5 حزین ، چون شمع محفل، فارغ از اندیشهٔ رزقم چو روزی از دل خود گشت، بی تشویش می گردد