- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از عالمش چه غم که خداوند یار اوست کون و مکان همه بکف اختیار اوست
2 بحر حقیقتی که جهان غرقه ی ویند چون بنگری بچشم یقین در کنار اوست
3 مجنون بعهد لیلی اگر عقل و دین بباخت لیلا بدشت و الهی از روزگار اوست
4 آسوده از بهشت مقیمان گلشنش فارغ زنوشدارو مجروح خار اوست
5 دانی که کیمیای سعادت بود کدام خاکی که گاه گاهی در رهگذار اوست
6 هر کس که دم زند خلافت نه حد اوست این کار بیخلاف زحقست و کار اوست
7 امکان تمام کرده از نقش صورتش این قدرتی زصنعت صورت نگار اوست
8 او دست کردگار بود این کرامتش آیا چها به پنجه پروردگار اوست
9 از عرش و فرش و کرسی و کروبیان مپرس بالجمله این تمامی خدمتگذار اوست
10 آشفته رخ نساید بر درگه کسی جز بر در علی که خداوندگار اوست