- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از شه یونان حکیم تیزهوش کرد چون افسانه فرزند گوش
2 گفت شاها هر که او شهوت نراند در غم محرومی از فرزند ماند
3 چشم عقل و علم کور از شهوت است دیو پیش دیده حور از شهوت است
4 هر کجا غوغای شهوت کرد زور می برد از دل خرد از دیده نور
5 سیل شهوت هر کجا طوفان کند خانه اقبال را ویران کند
6 راه شهوت پر گل و لای بلاست هر که افتاد اندرین گل برنخاست
7 هر که یک جرعه می شهوت چشید تا ابد روی خلاصی را ندید
8 زان می اندک به حرمت خوار شد کاندکش مستدعی بسیار شد
9 از می اندک چو یک جرعه چشی در مذاق تو نشنید زان خوشی
10 آن خوشی در بینی ات گردد مهار در کشاکش داردت لیل و نهار
11 تا نبازی جان به راه نیستی نبودت ممکن کزان باز ایستی