از شه یونان حکیم تیزهوش از جامی هفت اورنگ 25

از شه یونان حکیم تیزهوش

1 از شه یونان حکیم تیزهوش کرد چون افسانه فرزند گوش

2 گفت شاها هر که او شهوت نراند در غم محرومی از فرزند ماند

3 چشم عقل و علم کور از شهوت است دیو پیش دیده حور از شهوت است

4 هر کجا غوغای شهوت کرد زور می برد از دل خرد از دیده نور

5 سیل شهوت هر کجا طوفان کند خانه اقبال را ویران کند

6 راه شهوت پر گل و لای بلاست هر که افتاد اندرین گل برنخاست

7 هر که یک جرعه می شهوت چشید تا ابد روی خلاصی را ندید

8 زان می اندک به حرمت خوار شد کاندکش مستدعی بسیار شد

9 از می اندک چو یک جرعه چشی در مذاق تو نشنید زان خوشی

10 آن خوشی در بینی ات گردد مهار در کشاکش داردت لیل و نهار

11 تا نبازی جان به راه نیستی نبودت ممکن کزان باز ایستی

عکس نوشته
کامنت
comment