1 از فضل خدا چونکه رسیدم بسرای ای مطرب ازین رسیدن من بسرای
2 ای شادی دل،نوبت خود از سر گیر وی غم تو کهن گشته ای آخر بسرای
1 سخنی می رود به صدق و صواب جان عالم تویی، به جان دریاب
2 جمله ذرات رو بدان سویند که تویی جمله را ملاذ و مآب
1 امروز بهرحال به از دی و پریرست عالم همه پر عنبر سارا و عبیرست
2 آفاق عبیر بیز شد، آخر چه ظهورست؟ یا نور تجلی که ز سلطان نصیرست
1 نمی دانم چه افتادست قسمت از قدر ما را کزین درگاه می رانند دایم دربدر ما را
2 ازین معنی چه دلشادم، قرین دولت افتادم ازین معنی که شد همراه ماهی در سفر ما را