- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از خواجگان کرامت و از بندگان خطاست آنجا که فضل تست چه باک از گناه ماست
2 ما را امید خواجه بسی به زطاعت است آن بنده مجرم است که نومید از خداست
3 جز عجز و نیستی نپذیرند ارمغان از ما که بازگشت بدر گاه کبریاست
4 سلطان عشق خیمه برون زد زهر دو کون مارا از این چه غم که جهان سر بسر فناست
5 روزی گذر فکند بمن کاروان عشق این آتشم بسینه از آن کاروان بجاست
6 آگه اگر نسازمت از سوز دل سزاست گویم چه با طبیب زدردی که بی دواست
7 آسوده شد نشاط از آن زلف پیچ پیچ کاندر شکنج هر خم موییش سد بلاست