- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از گریه مرا خانه چشم آب گرفته است وز نه ما چشم ترا خواب گرفته است
2 دارد گرمی زلف تو پیوسته بر ابرو گونی دلت از صحبت احباب گرفته است
3 از بار گهر گرچه بناگوش تو آزرد صد گوش به عذرش در سیراب گرفته است
4 با طلعت تو شمع چه حاجت شب ما را چون روشنی از پرتو مهتاب گرفته است
5 چون عابد پر حیله به صد مکر و فن آن چشم پوشیده به گوشه محراب گرفته است
6 زاهد که بجز روزه و کنجی نگرفتی با یاد لبت جام میناب گرفته است
7 بفرست کمال این غزل تر سوی تبریز چون سیل سرشکت ره سرخاب گرفته است