1 از کبر مدار هیج در سر هوسی کز کبر به جایی نرسیده است کسی
2 چون زلف بتان شکستگی عادت کن تا دل ببری هزار، در هر نفسی
1 در راه طلب اگر تو نیکو باشی فرماندهٔ این سرای نه توی باشی
2 اول قدم آن است که او را طلبی واخر قدم آن است که خود او باشی
1 تا روی زمین و آسمان خواهد بود حیوان و نبات، هر دوان خواهد بود
2 تا چرخ و سراسر اختران سیر کنند نقد تو خلاصهٔ جهان خواهد بود
1 ای عمر عزیز داده بر باد از جهل وز بیخبری کار اجل داشته سهل
2 اسباب دو صد ساله سگالیده به پیش نا یافته از زمانه یک ساعت مهل