1 از باب مغان که رسمشان جود و عطاست جامی بدهند این نه آیین سخاست
2 شکرانهٔ صاف های لب تشه طلب دردی بدهند، تشنگانیم، رواست
1 زخم از دهان تیغ ربودن نزاع ماست تسلیم گشتن و بتپیدن سماع ماست
2 در پیشگاه دیر و حرم، هر کجا، که هست دین شکسته و دل پر خون متاع ماست
1 گرفتم آن که در خواب کردم پاسبانش را ادب کی می گذارد تا ببوسم آستانش را
2 صبا از کوی لیلی گر وزد بر تربت مجنون کند آتشفشان چون شمع، استخوانش را
1 شب عشاق ز روز دگران در پیش است مرگ این طایفه، بسیار، ز جان در پیش است
2 من همان روز که جولان تو دیدم گفتم که فراموشی ام ز دست و عنان در پیش است