دوستان با جگرِ از حکیم نزاری قهستانی غزل 99

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

دوستان با جگرِ تشنه رسید آب حیات

1 دوستان با جگرِ تشنه رسید آب حیات کوریِ مدّعیان را به محمّد صلوات

2 شکرِ حق را که نمردیم و رسیدیم به کام عاقبت هم اثری روی نمود از دعوات

3 ما به فروسِ ملاقات رسیدیم و حسود تا به جاوید بماناد ولی در درکات

4 حق تعالی به کرم باز به ما در نگرید وز سرِ مرحمت از دستِ بلا داد نجات

5 آن کشیدیم ز ایّام که گر شرح دهیم نیست ممکن که مهندس کند ادراکِ صفات

6 چون دگر بی قدمان دست به هرکس نزدیم عهدِ محکم نشکستیم و نمودیم ثبات

7 کارِ ما با نفسِ باز پسین آمده بود همه دل ها بنهادیم ضرورت به ممات

8 خطِّ تسلیم بدادیم و طمع ببریدیم بارِ دیگر ملک الموت بدل کرد برات

9 اگرت سیم و زری نیست نزاری به نثار سر به شکرانه در انداز و بده جان به زکات

10 هرکسی را طمعی هست ولیکن ما را چه به از دوست که آرند ز غربت سوغات

عکس نوشته
کامنت
comment