1 دوستانی که مر مرا بودند همه در زیر خاک، خاک شدند
2 دست من بی عطا از آن مانده ست که همه معطیان هلاک شدند
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 لعبت لاغر میانی دلبر فربه سرین قامتت را سرو جفت و صورتت را مه قرین
2 سرو بالایی و مه سیما و جز من کس ندید ماه را لاغر میان و سرو را فربه سرین
1 ای در حسد چشم تو هاروت به بابل من در هوس زهره و هاروت تو بیدل
2 با چهره تو سایه بود تابش زهره وز غمزه تو مایه برد جادوی بابل
1 این پری رویان که با زلف پریشان آمدند آدمی را اصل و فرع فتنه ایشان آمدند
2 عاشقان را با سر کار پریشان کرده اند تا به میدان با سر زلف پریشان آمدند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به