1 دوستان را بند گردان از وفا ورنه باری از جفا دشمن من
2 چون نکردی یک زبانی لاله وار ده زبانی نیز چون سوسن مکن
3 بد خوئی با هیچ کس هرگز مکن ور کنی با دیگران با من مکن
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 تا بر سر ولایت خویش آمدست شاه گوئی به اوج در شرف است آفتاب و ماه
2 آن کامکار مشرق و آن شهریار هند آن اختیار دولت و آن افتخار جاه
1 ای یافته از چهره تو حسن کمالی داده است جمالیت خدا و چه جمالی
2 از دیده من عشق تو انگیخته نیلی وز قامت من هجر تو پرداخته فالی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **