1 دوستان را بند گردان از وفا ورنه باری از جفا دشمن من
2 چون نکردی یک زبانی لاله وار ده زبانی نیز چون سوسن مکن
3 بد خوئی با هیچ کس هرگز مکن ور کنی با دیگران با من مکن
1 چون دلم در خدمت آن سرو گلنار ایستد دیده در نظاره آن لعل دربار ایستد
2 گر به نزدیک من آید فی المثل تا جان برد دل کند تکبیر و آید پیش آن یار ایستد
1 هفته دیگر بسعی ابر مروارید بار آورد شاخ شکوفه عقد مروارید بار
2 گاه باد از عارض سنبل برانگیزد نسیم گاه ابر از طره شمشاد بنشاند غبار
1 بشگفت در بهار سعادت نهال ملک تازه است روی بخت که برگشت سال ملک
2 از چشم گوش ساز که بی ترجمان صوت گوید همی ثنای شهنشاه حال ملک