- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوستان میروم از خود که صبا میآید بگذارید ببینم ز کجا میآید
2 بر دلم دست نگارین که نهادهست، که باز به مشامم ز نفس بوی حنا میآید
3 جلوهام بر سر خار است و چو دست گلچین در رهش بوی گلم از کف پا میآید
4 سیل در بادیهٔ عشق چنان هموار است که گمان میبری از کوه صدا میآید
5 بس که ترسیده ز درد و غم غربت چشمم نگهم از سر مژگان به قفا میآید
6 ز استخوان خوردن من همچو چراغ کشته بوی دود از سر منقار هما میآید
7 عمر جاوید، سلیم از می گلگون خیزد تا بود باده، چه از آب بقا میآید؟