- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوستا گر دوستی گر دشمنی جان شیرین و جهان روشنی
2 در سر کار تو کردم دین و دل انده جانست وان در میزنی
3 برنیارم سر گرم در سرزنش ساعتی صد بار در پای افکنی
4 تا همی دانی که در کار توام رغم را پیوسته در خون منی
5 چند گویی خونت اندر گردنت بس به سر بیرون مشو گر کردنی
6 با منت چندین چه باید کارزار چون مصاف من ببوسی بشکنی
7 چون فلک با انوری توسن نگشت مردمی کن درگذر زین توسنی