-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای دوست نظر کن ز سر لطف به کارم چون در دو جهان غیر تو امید ندارم
2 گر بی تو برندم به بهشت ای بت دلخواه در هر دو جهان ناله و فریاد برآرم
3 در خاطرم اینست که در عشق تو جانا تا سر بودم دست ز دامانت ندارم
4 گر خود سرم این مایه سوداست بر او خوش بی رای تو ای دوست سر خویش ندارم
5 بگذاشته ای زلف به روی ای بت مه روی در سلسله عمر چنین چند گذارم
6 تا چند به داغ شب هجرم بنشانی بازآی که در عشق تو بی صبر و قرارم
7 هر چند که جان داد دلم دامن وصلت با دست نیامد، بشد از دست نگارم