-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو زلف دوست بباید شبی سیاه و دراز که با خیال رخت در درون پرده ی راز
2 دل شکسته ی آشفته ی پریشان حال تطاول سر زلفت به شرح گوید باز
3 فرو گرفت غم دل فضای سینه ی من کجاست ساقی گلرخ شراب غم پرداز
4 به عشوه عربده با روزگار نتوان کرد که دهر عشوه فرو شست وچرخ عربده ساز
5 اگر چه درگه یار از نیاز مستغنی است تو بر مدار سر از خاک آستان نیاز
6 عجب نباشد اگر عاقبت شود محمود کسی که خدمت شایسته کرد همچو ایاز
7 زفیض دوست چو در هر سری تمناییست امید ابن حسام است و لطف بنده نواز