1 آزادی و عشق چون همی نامد راست بنده شدم و نهادم از یکسو خواست
2 زین پس چونان که داردم دوست رواست گفتار و خصومت از میانه برخاست
1 گر طالب راه حق شوی ره پیداست او راست بود با تو، تو گر باشی راست
2 وانگه که به اخلاص و درون صافی او را باشی بدان که او نیز تراست
1 آنروز که آتش محبت افروخت عاشق روش سوز ز معشوق آموخت
2 از جانب دوست سرزد این سوز و گداز تا در نگرفت شمع پروانه نسوخت
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما