- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
چهار کار دژآگاهی (نادانی) و دشمنی و بدی با تن خود کردن است: یکی پادیاوندی (یعنی: زبردستی و زورمندی) نمودن، دیگر درویش متکبر که با مردی توانگر نبرد آورد، دیگر مرد پیر ریژخوی که زنی برنا به زنی گیرد و دیگر مرد گشن (جوان) که زنی پیر به زنی کند. ,
2 دژآگه چهار است کز خوی بد کند دشمنی با تن و جان خود
3 یکی «پادیاوند» مردم گزای به هر کار و هر چیز زور آزمای
4 دگر نره دروبش با داروبرد که با مهتر از خویش جوید نبرد
5 سه دیگر کهن سالهٔ ریژخوی که هنگام ییری شود جفت جوی
6 کرا پیر سر هست جفت جوان بود دشمن خویشتن بی گمان
7 چهارم جوانی که جوید زنی شود جفت پیرهزن ربمنی
8 جوانی که خسبد بر پیرهزن بود بی گمان دشمن خویشتن