1 فرقان رخت که فرق فرقان بشکست موسی چو بدید لوح یزدان بشکست
2 تا سی و دو خط رویت آمد به ظهور پرگار طلسم گنج پنهان بشکست
1 زلف تو شب قدر من و روی تو عید است وز زلف تو اندیشه ادراک بعید است
2 ابروی تو هریک مه عید است از آنرو در عالم از ابروی تو پیوسته دو عید است
1 دل از عشق پریرویان دل من برنمیگیرد مده پند من ای ناصح که با من درنمیگیرد
2 حدیث توبه و تقوی مکن پیش من ای واعظ که با من هرچه میگویی به جز ساغر نمیگیرد
1 غرقه در دریای عشقش حال ما داند که چیست این سخن آسوده بر ساحل کجا داند که چیست
2 حال آن زلف پریشان بشنو از من مو به مو آن پریشانی گرفتار بلا داند که چیست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به