-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بخشد گناه بنده که او پادشاه ماست گوید که بنده ایست که او در پناه ماست
2 منعم مکن به غمزه ی خونریز در غمت غمّاز نیست نیک بدان کاو سیاه ماست
3 خون جگر ز دیده گشادم ز غم ببین گر نشنوی تو مردم چشمم گواه ماست
4 جان در امید وصل تو دادیم دلبرا گفتی شبی که بنده ی بی اشتباه ماست
5 رفتم به درگهش که زنم بوسه ای به خاک دل برد از دو دستم و گفتا که راه ماست
6 کردیم جان فدای لب لعل دلکشش روزی به لطف گفت که او نیک خواه ماست
7 دل برد و یک نظر سوی حال جهان نکرد بختم به لابه گفت فلانی گناه ماست