بخشد گناه بنده که او از جهان ملک خاتون غزل 104

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

بخشد گناه بنده که او پادشاه ماست

1 بخشد گناه بنده که او پادشاه ماست گوید که بنده ایست که او در پناه ماست

2 منعم مکن به غمزه ی خونریز در غمت غمّاز نیست نیک بدان کاو سیاه ماست

3 خون جگر ز دیده گشادم ز غم ببین گر نشنوی تو مردم چشمم گواه ماست

4 جان در امید وصل تو دادیم دلبرا گفتی شبی که بنده ی بی اشتباه ماست

5 رفتم به درگهش که زنم بوسه ای به خاک دل برد از دو دستم و گفتا که راه ماست

6 کردیم جان فدای لب لعل دلکشش روزی به لطف گفت که او نیک خواه ماست

7 دل برد و یک نظر سوی حال جهان نکرد بختم به لابه گفت فلانی گناه ماست

عکس نوشته
کامنت
comment