1 ار مهر و وفا تو هرچه داری با دوست نداری ارچه داری
2 دین و دل و جان ماست بهرت تا زین همه چشم بر چه داری
3 از جور تو فارغند اغیار با ما داری تو هرچه داری
4 مستی و کشیده تیغ مشتاق حیران که تو در نظر چه داری
1 جهان روشن ز مهر عالمافروزی که من دارم دلی تاریکتر از شب بود روزی که من دارم
2 بیا و از زلال وصل بنشان آتشم تا کی جگرها سوزد از آه جگرسوزی که من دارم
1 غم دل کس به امید چه گوید دلستانش را چرا بلبل خروشد نشنود چون گل فغانش را
2 مکن ای گل جفا با بلبل خود این قدر ترسم رود از باغ و نتوانی تهی دید آشیانش را
1 شب تا سحر تو مست شکر خواب بیخوابیم کشت دور از تو دریاب
2 در وادی عشق ما تشنه مردیم و آنجا چو گوهر هر سنگ سیراب