1 ار مهر و وفا تو هرچه داری با دوست نداری ارچه داری
2 دین و دل و جان ماست بهرت تا زین همه چشم بر چه داری
3 از جور تو فارغند اغیار با ما داری تو هرچه داری
4 مستی و کشیده تیغ مشتاق حیران که تو در نظر چه داری
1 دور از توام بجز غم و رنج و ملال چیست باشم بحال مرگ مپرسم که حال چیست
2 گفتم خیال وصل تو دارم بخشم گفت من کیستم که ای تو ترا در خیال چیست
1 جهان روشن ز مهر عالمافروزی که من دارم دلی تاریکتر از شب بود روزی که من دارم
2 بیا و از زلال وصل بنشان آتشم تا کی جگرها سوزد از آه جگرسوزی که من دارم
1 ز زلفش تارک جانم بود پیوند هر مو را به صد تیغ جفا نتوان بُرید از هم من و او را
2 جفای آسمان کم بود عشاق بلا جو را نمود از وسمه آن مه لاجوردی طاق ابرو را