- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بجان تو، که خمارم بغایت، ای چلبی بریز باده حمرا بشیشه حلبی
2 چو مست جام «اناالحق » شوم، چنانکه مپرس هم از تو در تو گریزم ز شرم بی ادبی
3 همیشه حسن سبب را بجان خریدارم بدان سبب که تو، ای جان، مسبب سببی
4 اگر بعشق شوی آشنا عیان بینی هزار شیوه شیرین، هزار بوالعجبی
5 مگو حبیب عجم را که: غافل از عربیست زبان او عجم آمد، روان او عربی
6 هزار درد درون داشتم، چو رو بنمود «فزال لی تعبی » و «و زاد لی طربی »
7 نسب حقیقت عشقست، اگر خبر داری مگو بمجلس مستان فسانه نسبی
8 چو آفتاب برقصیم و مست و خوش حالیم برو، تو ناصح، ازین جا، که عقده ذنبی
9 نیاز قاسم بیچاره از کرم بپذیر «حبیبی، انت رجایی و انت منقلبی »