سالها شد که در تک و پوییم از کمال خجندی غزل 742

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

سالها شد که در تک و پوییم

1 سالها شد که در تک و پوییم تو بمانی عجب چه میجوئیم

2 وقت آن شد که از حدیقة انس گل و ریحان دوستی هوئیم

3 وصف قد تو پیش ابروی تو کج نشینیم و راست بر گوئیم

4 شاکری هاست زآن دهان ما را از تو راضی به یک سر موئیم

5 سر فرو برده چون سر زلفت حلقه حلقه به فکر آن روئیم

6 خلق ریزند خون ما از رشک گر بگوئیمه کشته اوئیم

7 بافتی شاهی دو کون کمال نا بگفتیه گدای آن گوییم

عکس نوشته
کامنت
comment