- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مدتی در پی هوی و هوس عرصه بر و بحر پیمودم
2 روز ننشستم از طلب نفسی شب زمانی ز فکر نغنودم
3 چون برین مدت مدید گذشت که ز اندیشه مغز پالودم
4 گشت مرآت دل چنان روشن که یکی نقش راست بنمودم
5 صیقلی ساخت ز جوهر عقل پس ز زنگ هواش بزدودم
6 صورت خیر و شر در آن دیدم چشم عبرت بر او چو بگشودم
7 شد یقین ز انقلاب احوالم که نه من بودم آنکه من بودم
8 کارم از کارخانه دگرست نه بخود کاستم نه افزودم
9 بر بدو نیک چون نیم قادر پس دل از غم بهرزه فرسودم
10 بعد ازین اقتدا بابن یمین کردم و داشت راستی سودم
11 غایت آرزو چو دست نداد پشت پائی زدم بیاسودم