-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا کرد زیر سایه نهان زلفت آفتاب افتاد همچو ذره مرا دل در اضطراب
2 هر کس که چین زلف ترا گاه وصف گفت مشک خطا نراند سخن بر ره صواب
3 زلف تو سنبلیست که لالاش عنبرست جز خون سوخته نبود هیچ مشک ناب
4 از نازکی برون تنت دل بود پدید ز انسان که سنگریزه پدیدست اندر آب
5 خواهم که همچو جان کشم اندر برت و لیک بی زر ز سیمبر نتوان گشت کامیاب
6 چون چنگ سر فکنده به پیشم بغم مدام کز جور دور کیسه تهی کرد چون رباب
7 دل میل جام لعل تو کردست چون کنم زین نا خلف که باز فتادست در شراب
8 گفتم مگر بخواب ببینم خیال تو لیکن مرا خیال محالست بیتو خواب
9 مهر تو باز در دل ابن یمین نشست یعنی که جای گنج بکنجی بود خراب