تا کرد زیر سایه نهان از ابن یمین فریومدی غزل 18

ابن یمین فریومدی

آثار ابن یمین فریومدی

ابن یمین فریومدی

تا کرد زیر سایه نهان زلفت آفتاب

1 تا کرد زیر سایه نهان زلفت آفتاب افتاد همچو ذره مرا دل در اضطراب

2 هر کس که چین زلف ترا گاه وصف گفت مشک خطا نراند سخن بر ره صواب

3 زلف تو سنبلیست که لالاش عنبرست جز خون سوخته نبود هیچ مشک ناب

4 از نازکی برون تنت دل بود پدید ز انسان که سنگریزه پدیدست اندر آب

5 خواهم که همچو جان کشم اندر برت و لیک بی زر ز سیمبر نتوان گشت کامیاب

6 چون چنگ سر فکنده به پیشم بغم مدام کز جور دور کیسه تهی کرد چون رباب

7 دل میل جام لعل تو کردست چون کنم زین نا خلف که باز فتادست در شراب

8 گفتم مگر بخواب ببینم خیال تو لیکن مرا خیال محالست بیتو خواب

9 مهر تو باز در دل ابن یمین نشست یعنی که جای گنج بکنجی بود خراب

عکس نوشته
کامنت
comment