-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به گوش مه رسد آواز یاربم هر شب مهی تو نیز به گوش تو می رسد یارب
2 ز هجر روی تو روزم شب است وین شب را پدید نیست به غیر از سرشک من کوکب
3 رخت به چارده سال این جمال و خوبی یافت کجا رسد به تو ماه فلک به چارده شب
4 سرم چه لایق فتراک بستن است این بس که در رهت شود آزرده سم مرکب
5 کجاست تاب درشتی چنان لطیفی را به جان خویش که آهسته بر زبان سوی لب
6 به نبض جستن من ای طبیب دست میار که آن تنی که تو دیدی گداخت ز آتش تب
7 بریز بر سر جامی سفال دردی درد که نیست در خور او جام صاف عیش و طرب