- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وقت گل، خوبان چو بزم عیش در صحرا نهند عاشقان را تازه داغی بر دل شیدا نهند
2 نازنین را عشق ورزیدن نزیبد، جان من شیر مردان بلاکش پا در این غوغا نهند
3 دیده نا اهل باشد بر چنان رویی دریغ آه اگر آئینه پیش چشم نابینا نهند
4 با چنان لبهای میگون، پای در میخانه نه تا ز بیهوشی حریفان سر بجای پا نهند
5 از ملامت سوخت شاهی، کاین ستمگر دوستان هر که را زخمی رسد، داغیش بر بالا نهند