- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فلک با ما سر یاری ندارد بجز میل دلا زاری ندارد
2 ز پهلوی من این گردون بیمهر جز آهنگ جگر خواری ندارد
3 چه بیدادست یا رب چرخ گردان که کاری جز ستمکاری ندارد
4 دلم از وی چو زلف و چشم خوبان بجز تشویش و بیماری ندارد
5 بود در نظم کارم بس گرانجان اگر چه جز سبکساری ندارد
6 ازان چون ابر گریانم که چون رعد دلم جز ناله و زاری ندارد
7 گرانجانی بختم بین که از وی خرد امید بیداری ندارد
8 دلا آخر ز گردون چند پرسی که بر دردم دوا داری ندارد
9 فلک را هیچ اگر آزرم باشد عزیزانرا بدین خواری ندارد
10 ز هجر دوستان ابن یمین را بدشمنکامی و زاری ندارد