-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار این نکته را بدان و مثل را بیاد دار
2 آن دم که عرش و فرش نبود و خدای بود آن دم مقر عز بکجا بود اختیار؟
3 این رمز چیست؟ حاصل این قصه بازگو این را هم تو ندانی و مثل تو صد هزار
4 حق بر عروش جمله ذرات مستویست این نکته را ببین تو، ولی سر نگاه دار
5 دل عرش اعظمست خدا را، باتفاق آنجاست دار سلطنت، آنجاست یار غار
6 تا چند ناله می کنی از سوز و درد دل؟ خواهی ز درد دل برهی، دل بدو سپار
7 تا چند در موافقت نفس راهزن؟ خواهی که جان ز غم ببری، دست از او مدار
8 در انتظار وعده فردا بسوختی نقدست وصل یار، چه حاجت به انتظار؟
9 آخر بصد زبان مقر آمد بعجز خویش قاسم، ز شکرهای ایادی بی شمار