-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای اولی اجنحه مرغان سر خویش برده از شرم تو زیر پر خویش
2 کار آدم ز حیایت شده سخت ستر خود ساخته از برگ درخت
3 شب ز انجم نظر افروخته ایست چشم خجلت به زمین دوخته ایست
4 صبحدم گرد درت کار سپهر اشکریزی بود از گرمی مهر
5 بنده جامی که کمین بدنه توست در ره عجز سرافکنده توست
6 چون مه آورده رخ اندر کمی است حلقه گشته به در محرمی است
7 محرم حلقه رازش گردان وز در بیهده بازش گردان
8 گر بود حرص و هوا را بنده ساز ازان بندگیش شرمنده
9 چون به شرمندگی افتاده شود هر چه شرم آرد ازان ساده شود
10 زن رقم بر ورق سادگیش حرف آزادی و آزادگیش