ای اولی اجنحه مرغان سر خویش از جامی هفت اورنگ 78

ای اولی اجنحه مرغان سر خویش

1 ای اولی اجنحه مرغان سر خویش برده از شرم تو زیر پر خویش

2 کار آدم ز حیایت شده سخت ستر خود ساخته از برگ درخت

3 شب ز انجم نظر افروخته ایست چشم خجلت به زمین دوخته ایست

4 صبحدم گرد درت کار سپهر اشکریزی بود از گرمی مهر

5 بنده جامی که کمین بدنه توست در ره عجز سرافکنده توست

6 چون مه آورده رخ اندر کمی است حلقه گشته به در محرمی است

7 محرم حلقه رازش گردان وز در بیهده بازش گردان

8 گر بود حرص و هوا را بنده ساز ازان بندگیش شرمنده

9 چون به شرمندگی افتاده شود هر چه شرم آرد ازان ساده شود

10 زن رقم بر ورق سادگیش حرف آزادی و آزادگیش

عکس نوشته
کامنت
comment