- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل تنگم شکست از موج خارا خورد این آیینه در سنگم
2 بیاد چشم مستی دارد از بس عشق دلتنگم بریزد خون صهبا از شکست شیشهٔ رنگم
3 مرا باید کشید آزار هر کس را رسد دردی محیط عالمست از وسعت مشرب دل تنگم
4 بزور معجز آخر رو بسویم کرد آن بدخو بتابد پنجهٔ خورشید عشق آتشین چنگم
5 چو آن زخمی که از خونگرمی مرهم بهم آید نهان گردید جویا در نگین نام من از ننگم