اول منزل عشقست بیابان از محتشم کاشانی غزل 252

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

اول منزل عشقست بیابان فنا

1 اول منزل عشقست بیابان فنا عاشقی کو که درین ره دو سه منزل برود

2 رفتن ناقه گهی جانب مجنون نیکوست که به تحریک نشینندهٔ محمل برود

3 عقل را بر لب آن چاه ذقن پا لغزد دل به آن ناحیه جهلست که عاقل برود

4 دارد آن غمزه کمانی که به چشم نگران ناوکی سردهد آهسته که تا دل برود

5 دارم از خوف و رجا کشتی سر گردانی که نه در ورطه بماند نه به ساحل برود

6 عشق چون کهنه شود محو نگردد به فراق نخل از جا نرود ریشه چو در گل برود

7 ابر رحمت چو ترشح کند امید کزان رقم قتل من از نامهٔ قاتل برود

8 دیر پروای کسی بشنو و تاخیر مکن تا به آن مرتبه تاخیر به ساحل برود

9 گر کنی قصد قتالی و نیالائی تیغ خون ز بسمل گه صد ناشده بسمل برود

10 محتشم لال شود طوطی طبعم می‌گفت اگر آن آینه رویم ز مقابل برود

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر