1 اول گردون ز رنج در تابم کرد در اشک دو دیده زیر غرقابم کرد
2 پس بخشش نوساخته اسبابم کرد واندر زندان به ناز در خوابم کرد
1 گه وداع بت من مرا کنار گرفت بدان کنار دلم ساعتی قرار گرفت
2 وصال آن بت صورت همی نبست مرا بدان زمان که مرا تنگ در کنار گرفت
1 شد مشک شب چو عنبر اشهب شد در شبه عقیق مرکب
2 زان بیم کافتاب زند تیغ لرزان شده ز گردون کوکب