اول ایجاد چون از صامت بروجردی اشعار مصیبت 1

صامت بروجردی

آثار صامت بروجردی

صامت بروجردی

اول ایجاد چون خدای تعالی

1 اول ایجاد چون خدای تعالی کرد پدید از قلم چو صورت اشیاء

2 گفت قلم بهر وصف ایزد یکتا ای ز صفات تو، ذات پاک تو پیدا

3 هر کسی از چاره دست وی شده کوته سوی تو آورده روی درگه و بیگه

4 جمله تو را بنده گر گدا و اگر شه علم تو چون قدر توز عیب منزه

5 نیست کسی را به کنه معرفت پی مرغ نفس روز و شب به گفتن یاحی

6 کرده به تن آشیان قرب تو را طی جلوه حسن تو گر نتافته بروی

7 مخزن عقل هر آنکه باشد ز گهر پر کرد به صنع خایی تو تفکر

8 در عجب ابلیس شد ز عجب و تکبر در شب معراج گفت بهر تحیر

9 هر که به راه محبت تو قدم زد دولت جاوید جست و عزت سرمد

10 کار مجاز از حقیقت تو موید عشق اگر از تو نیست بهر چه نبود

11 هر که شد اندر حریم قرب تو محرم شاهی او شد به کائنات مسلم

12 نسل بنی‌آدم از تو گشت مکرم گرنه تو را بنگرد به قالب آدم

13 دانش کونین در صفات تو قاصر نیست کسی را به جز تو یاور و ناصر

14 بود ازل را وجود تست معاصر قصد عبودیت چهار عناصر

15 قهر تو اهل غرور را شده ناکب مهر به جنگ سپهر ز امر تو راکب

16 سیر فلک را مشیت تو مراکب جلوه شمع شهود هفت کواکب

17 نیست به قصد جلالت تو رسیدن حضرت جبریل را مجال پریدن

18 راه تو رفتن خوش است و روی تو دیدن در شجر از جلوه تو گاه بریدن

19 طوطی شیرین سخن شکر شکن از تو بلبل شیدا به گل کند سخن از تو

20 بویسمن از تو عطر یاسمن از تو صانع صنعت گری که در چمن از تو

21 طره سنبل ز تاب جعد تو پرچین سوی تو نرگس گشاده دیده حق بین

22 روی شقایق ز جام شوق تو رنگین معنی توحید تست لفظ ریاحین

23 گلشن ایجاد را ز حکم تو رونق لاله به سیر چمن ز وصل تو ملحق

24 مست مدام از شراب لعل مروق مصدر اسرار تست ذکر انا الحق

25 نرگس شهلا به طرف باغ چو زنبق برده چو سرو سهی ز حسن تو رونق

26 هست ثنای تو در شکوفه مفلق از پی تعظیم تست بید معلق

27 آنچه که مرعی بود به کشور امکان وانچه نهان است از تصور اعیان

28 جمله در اوصاف ذات تست ثناخوان از غم سودای تست گشته پریشان

29 قلب معارف به داغ مهر تو محزن امن تحلای تست وادی ایمن

30 طالب دیدار تست شیخ و بر همین دیده جمال تو جلوه‌گر که به گلشن

31 خاتم مهر تو مهر کرده لب گل غنچه نموده به صنعت تو تامل

32 غرق به سیلاب شبنم است قرمفل حسن تو را می‌کند اشاره به بلبل

33 دیر و حرم در پناه لطف تو آمن ارض و سما را ز حضرت تو میا من

34 صانع کونین و خدای مهیمن عین ستایش تویی ز کعبه مومن

35 فیض تو جان را مدد اگر نرساند تن به تمنای وصل روح بماند

36 درک صفای تو مشت خاک چه داند قول تو را نطق عقل کل نتواند

37 دولت لطف تو بهتر از همه دولت فضل تو اسباب فیض دولت و ملت

38 وا اسفا نزد حضرتت ز خجالت غرق گناهیم در سراچه غفلت

39 هر چه بود عیب و نقص از همه پاکی عین بقا عاری از فنا و هلاکی

40 در بر تو ماسوی کم از کف خاکی با تو محاکم کی از محاکمه باکی

41 این منم آن مستمند عاصی حیران صدرنشین سر بر غفلت عصیان

42 منحرف از راه و رسم مذهب و ایمان دل به تو مشغول گشته نفس به شیطان

43 مهر جان ذوق بندگی ز دلم برد شیشه عقلم به سنگ جهل هوا خورد

44 گشته ز صاف حیات قسمت ما درد گر پسری زشت و کور از پدری مرد

45 قامت جان خم به زیر بار غم توست منتظر لطف‌های دم به دم توست

46 بی‌پر و بی‌بال صیدی از کرم توست چون دیه با عاقله است از کرم توست

47 ای غم روی تو مونس شب و روزم نور لقای تو شمع بزم فروزم

48 قهر تو سرمیه رضا است هنوزم چون تو پسندی که من به حشر بسوزم

49 جنت و حور وقصور و کوثر و غلمان نار حجیم و شرار دووزخ سوزان

50 در بر من هست با رضای تو یکسان چون تو رضایی که من به دوزخ سوزان

51 لایق هر کس هر آنچه دیده وادادی بر رخ هر کس دری ز لطف گشادی

52 اول و آخر به جز تو نیست مرادی گر به تمنا نمی‌رسیم و تو شادی

53 نیست بخوان کرم به جز تو کریمی صاحب احسان خاص و لطف عمیمی

54 مبدء اشیاء معید عرش عظیمی رازق و رحمانی و روف و رحیمی

55 عین کمالات در وجود تو کامل رسم خدایی بود به اسم تو شامل

56 بر همه کس کوه کوه فیض تو نازل حی و سمیع و بصیر و عالم و عادل

57 (صامت) اگر بر در تو روی گذارد دست دعایی زروی صدق برآرد

58 روز قیمت ز دیده اشک ببارد جوهری از سیئات باک ندارد

عکس نوشته
کامنت
comment