-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جنگ آتش، آشتی آتش، مدارا آتش است خوش سر و کاری از آن بدخو مرا با آتش است
2 باده خواهی باش تا از خم برون آرم، که من آن چه در جام و سبو دارم، مهیا، آتش است
3 با که گویم سر این معنی که نور حسن دوست با دماغ ما گل و در چشم موسی آتش است
4 هم سمندر باش و هم ماهی که در جیحون عشق روی دریا سلسبیل و قعر دریا آتش است
5 دوست را محکوم کس دیدن بود جانسوزتر ور نه در جان زلیخا، شرم و سودا، آتش است
6 حسن جنسی نیست کانرا سیم و زر باشد بها خان و مان کاروانی از این جا آتش است
7 عرفی از اندیشه ی بیهوده باز آ ، چاره نیست سر نوشت ما بهشت جاودان یا آتش است