مرا ز آتش تب مغز استخوان از سلیم تهرانی غزل 162

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

مرا ز آتش تب مغز استخوان خنک است

1 مرا ز آتش تب مغز استخوان خنک است قبای شعله چو پیراهن کتان خنک است

2 چو شعله سرکشی گلرخان همه گرمی ست به مشرب دل من یار مهربان خنک است

3 هزار حیف که صوفی به صد پیاله شراب نشد به باده کشان گرم و همچنان خنک است

4 به باغ ز آمدن خویشتن پشیمانم چه سود گرمی بلبل که باغبان خنک است

5 به سایه ی گل و سنبل چه کار مرغان را درین چمن که چو خس خانه، آشیان خنک است

6 نشاط انجمن از صحبت عزیزان است چمن برای همین، موسم خزان خنک است

7 همین ز صحبت واعظ نه مجلس افسرده ست چو صبح از نفس سرد او جهان خنک است

8 سلیم بس که دلم از نفاق رنجیده ست چو تیغ در نظرم روی دوستان خنک است

عکس نوشته
کامنت
comment