- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا ز آتش تب مغز استخوان خنک است قبای شعله چو پیراهن کتان خنک است
2 چو شعله سرکشی گلرخان همه گرمی ست به مشرب دل من یار مهربان خنک است
3 هزار حیف که صوفی به صد پیاله شراب نشد به باده کشان گرم و همچنان خنک است
4 به باغ ز آمدن خویشتن پشیمانم چه سود گرمی بلبل که باغبان خنک است
5 به سایه ی گل و سنبل چه کار مرغان را درین چمن که چو خس خانه، آشیان خنک است
6 نشاط انجمن از صحبت عزیزان است چمن برای همین، موسم خزان خنک است
7 همین ز صحبت واعظ نه مجلس افسرده ست چو صبح از نفس سرد او جهان خنک است
8 سلیم بس که دلم از نفاق رنجیده ست چو تیغ در نظرم روی دوستان خنک است