یافتن پیش تو راهی نتوان از جامی غزل 780

یافتن پیش تو راهی نتوان

1 یافتن پیش تو راهی نتوان سویت از دور نگاهی نتوان

2 آه کز آتش تو سوخت دلم وز دل سوخته آهی نتوان

3 غم دل را مکن از چهره قیاس کوه را وزن به کاهی نتوان

4 با تو از سرو چمن چون گویم نسبت گل به گیاهی نتوان

5 دیدن روی تو گه گه چه خوش است ناخوش آن ست که گاهی نتوان

6 ناله ام جز به سر کوی تو نیست داد جز بر در شاهی نتوان

7 دوش جامی به خیال رخ تو گفت شعری که به ماهی نتوان

عکس نوشته
کامنت
comment