1 تنی پیدا کن از مشت غباری تنی محکم تر از سنگین حصاری
2 درون او دل درد آشنائی چو جوئی در کنار کوهساری
1 زمانه باز برافروخت آتش نمرود که آشکار شود جوهر مسلمانی
2 بیا که پرده ز داغ جگر بر اندازیم که آفتاب جهانگیر شد ز عریانی
1 زندگانی را بقا از مدعا ست کاروانش را درا از مدعا ست
2 زندگی در جستجو پوشیده است اصل او در رزو پوشیده است
1 ای چو جان اندر وجود عالمی جان ما باشی و از ما می رمی
2 نغمه از فیض تو در عود حیات موت در راه تو محسود حیات
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران